
نظرتون در مورد عکس خفن بالا بنویسید
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
هوای حمام هنوز پُر بود از بخارِ آبِ گرمِ تقلای چند دقیقه پیشِ بابا برای بازکردنِ راهِ آبِ وان با راهبازکن بعد از آن که سرِ نهار به مامان غُر زده بودم که لباسهایش را باز با آن نگینهای ریزِ الماسیِ برگریزانش بیخیال و زمزمهکنان بدون استفاده از صافی روی چاه، توی وان شسته بود و بُرده بود انداخته بود روی رختپهنکُن، انگار نه انگار که دیروز با چه مصیبتی نگینهایش را که به مرور زمان با مو و خِلط ترکیب شده بود و سیمانی شده بود برای خودش از توی چاه درآورده بودیم که کمی آب برود پایین.